برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(59) - اصطلاح شیرُم شکار کِرده، در شاهنامه
***
شیرُم شکار کِرده*، اصطلاحی ست که هنوز هم قدیمی های، شیراز و کازرون و برخی از شهرها و روستاهای استان فارس، زمان کسب پیروزی و موفقیت عزیزی، بکار می برند.
***
تژاو هنگام فرار در مصاف با بیژن گیو، با سرزنش اسپنوی مواجه می شود:
چو نزدیکی دژ رسید اسپنوی/بیامد خروشان پر از آب روی-
که از کین چنین پشت برگاشتی/بدین دژ مرا خوار بگذاشتی-
سزد گر ز پس برنشانی مرا/بدین ره بدشمن نمانی مرا-
تژاو سرافراز را دل بسوخت/بکردار آتش رخش برفروخت-
فراز اسپنوی و تژاو از نشیب/بدو داد در تاختن یک رکیب-
پس اندر نشاندش چو ماه دمان/برآمد ز جا باره زیرش دنان-
همی تاخت چون گرد با اسپنوی/سوی راه توران نهادند روی-
اسب تژاو از تاخت با سنگینی دو سوار، تاب نمی آورد و در می ماند:
زمانی دوید اسپ جنگی تژاو/نماند ایچ با اسپ و با مرد تاو-
تژاو آن زمان با پرستنده گفت/که دشوار کار آمد ای خوب جفت-
فروماند این اسپ جنگی ز کار/ز پس بدسگال آمد و پیش غار-
اگر دور از ایدر به بیژن رسم/بکام بداندیش دشمن رسم-
ترا نیست دشمن بیکبارگی/بمان تا برانم من این بارگی-
تژاو اسپنوی را جا میگذارد:
فرود آمد از اسپ او اسپنوی/تژاو از غم او پر از آب روی-
سبکبار شد اسپ و تندی گرفت/پسش بیژن گیو کندی گرفت-
بیژن ِ سواره، اسپنوی خنیاگر تژاو را از روی زمین می رباید. بیژن، شیر بیشه، اسپنوی، آهوی دشت را، به چنگ می آورد:
چو دید آن رخ ماهروی اسپنوی/ز گلبرگ روی و پر از مشک موی-
پس پشت خویش اندرش جای کرد/سوی لشکر پهلوان رای کرد-
بشادی بیامد بدرگاه طوس/ز درگاه برخاست آوای کوس-
(که بیدار دل شیر جنگی سوار/دمان با شکار آمد از مرغزار)-
و در جایی دیگر از شاهنامه پرستندگان زال، در مسیر ِ شاد کردن "شیر، زال" از "شکار ِ بره، رودابه" می کوشند:
سپهبد پرستنده را گفت گرم / سخنهای شیرین به آوای نرم -
که اکنون چه چاره ست با من بگوی / یکی راه جستن به نزدیک اوی -
پرستنده به زال دلگرمی می دهد که هراس به دل راه مده چه، شکارت به دام و هوایت به کام اندرست:
فریبیم و گوییم هر گونهای / میان اندرون نیست واژونهای -
سر ِ مُشک بویش به دام آوریم / لبش زی لب پور سام آوریم -
خرامد مگر پهلوان با کمند / به نزدیک دیوار کاخ بلند -
کند حلقه در گردن کنگره / "شود شیر، شاد از شکار ِ بره" -
برفتند خوبان و برگشت زال/ دلش گشت با کام و شادی همال -