و.ک(180,2)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***شکار زن در شاهنامه - ۲ - بیژن گیو و دختران بزمگاه توران زمین
***
بیژن گیو و دختران بزمگاه توران زمین
***
گرگین میلاد پس از کشته شدن گرازان بیشه به دست بیژن گیو:
به بیژن چنین گفت پس پهلوان/که ای نامور گرد روشن روان-
برآمد ترا این چنین کار چند/به نیروی یزدان و بخت بلند-
یکی جشنگاهست ز ایدر نه دور/به دو روزه راه اندر آید به تور-
یکی دشت بینی همه سبز و زرد/کزو شاد گردد دل رادمرد-
همه بیشه و باغ و آب روان/یکی جایگه از در پهلوان-
پری چهره بینی همه دشت و کوه/ز هر سو نشسته به شادی گروه-
همه دخت توران پوشیده روی/همه سرو بالا همه مشک موی-
همه رخ پر از گل همه چشم خواب/همه لب پر از می به بوی گلاب-
اگر ما به نزدیک آن جشنگاه/شویم و بتازیم یک روزه راه-
(بگیریم ازیشان پری چهره چند/به نزدیک خسرو شویم ارجمند)-
بیژن می پذیرد و دل به دشت شکار و عنان به شبرنگ می سپارد:
به گرگین چنین گفت پس بیژنا/که من پیشتر سازم این رفتنا-
شوم بزمگه را ببینم ز دور/که ترکان همی چون بسیچند سور-
وز آن جایگه پس بتابم عنان/بگردن برآرم ز دوده سنان-
زنیم آنگهی رای هشیارتر/شود دل ز دیدار بیدارتر-
نهادند بر پشت شبرنگ زین/کمر خواست با پهلوانی نگین-
بیامد بنزدیک آن بیشه شد/دل کامجویش پر اندیشه شد-