و.ک(152,1)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
خاکساری و فروتنی، خوی و منش ِ پهلوانان و شاهان ِ شاهنامه فردوسی ست – ( بخش ۱۳) - خاک بوسی شیروی، پیران ویسه، گرگین میلاد.
***
در شاهنامه، خاکساری و فروتنی، افتادگی و متانت، خوی و منش و رسمی نا نوشته، راستین و روا و روان ست بین پهلوانان و شاهان، که در قامت خاکبوسی، آستان بوسی، کتف و یال و دست و بازو بوسی و ... رخ می نمایاند.
***
شیروی رویاروی کسری:
بدو گفت کاین باژ قیصر بخواه / مکن هیچ سستی به روز و به ماه -
ببوسید شیروی روی زمین / همیخواند بر شهریار آفرین -
که بیدار دل باش و پیروزبخت / مگر داد زرد این کیانی درخت -
خاک بوسی پیران ویسه رویاروی خاقان چین:
بیامد بنزدیک خاقان چین/پیاده ببوسید روی زمین-
چو خاقان بدیدش به بر درگرفت/بماند از بر و یال پیران شگفت-
بپرسید بسیار و بنواختش/بر خویش نزدیک بنشاختش-
و
وزان جایگه پیش خاقان چین/بیامد ببوسید روی زمین-
بدو گفت شاها انوشه بدی/روانرا بدیدار توشه بدی-
و
خاک بوسی گرگین رویاروی کیخسرو:
وزین روی گرگین شوریده رفت/بنزدیک ایوان درگاه تفت-
چو در پیش کیخسرو آمد زمین/ببوسید و بر شاه کرد آفرین-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
خاکساری و فروتنی، خوی و منش ِ پهلوانان و شاهان ِ شاهنامه فردوسی ست – ( بخش ۱۲)
***
در شاهنامه، خاکساری و فروتنی، افتادگی و متانت، خوی و منش و رسمی نا نوشته، راستین و روا و روان ست بین پهلوانان و شاهان، که در قامت خاکبوسی، آستان بوسی، کتف و یال و دست و بازو بوسی و ... رخ می نمایاند.
***
گرسیوز رویاروی سیاوش:
به شبگیر گرسیوز آمد بدر / چنان چون بود با کلاه و کمر -
بیامد به پیش سیاوش زمین / ببوسید و بر شاه کرد آفرین -
سیاوش بدو گفت کز کار تو / پراندیشه بودم ز گفتار تو -
کنون رای یکسر بران شد درست / که از کینه دل را بخواهیم شست -
*
لهراسب رویاروی کیخسرو:
بلهراسب فرمود تا بازگشت / بدو گفت روز من اندر گذشت -
تو رو تخت شاهی بیین بدار / بگیتی جز از تخم نیکی مکار -
همه داد جوی و همه دادکن / ز گیتی تن مهتر آزاد کن -
فرود آمد از باره لهراسب زود / زمین را ببوسید و شادی نمود -
بدو گفت خسرو که پدرود باش / بداد اندرون تار گر پود باش -
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
خاکساری و فروتنی، خوی و منش ِ پهلوانان و شاهان ِ شاهنامه فردوسی ست – ( بخش ۱۱)
***
در شاهنامه، خاکساری و فروتنی، افتادگی و متانت، خوی و منش و رسمی نا نوشته، راستین و روا و روان ست بین پهلوانان و شاهان، که در قامت خاکبوسی، آستان بوسی، کتف و یال و دست و بازو بوسی و ... رخ می نمایاند.
***
سیندخت رویاروی سام نریمان:
بیامد گرازان به درگاه سام / نه آواز داد و نه برگفت نام -
به کار آگهان گفت تا ناگهان / بگویند با سرفراز جهان -
که آمد فرستادهای کابلی / به نزد سپهبد یل زابلی -
ز مهراب گرد آوریده پیام / به نزد سپهبد جهانگیر سام -
بیامد بر سام یل پردهدار / بگفت و بفرمود تا داد بار -
فرود آمد از اسپ سیندخت و رفت / به پیش سپهبد خرامید تفت -
زمین را ببوسید و کرد آفرین / ابر شاه و بر پهلوان زمین -
*
بیژن رویاروی کیخسرو:
چو بیژن بنزدیک خسرو رسید / سر تاج و تخت بلندش بدید -
ببوسید و بر خاک بنهاد روی / بشد شاد خسرو بدیدار اوی -
بپرسید و گفتش که ای شیر مرد / کجا رفته بودی ز دشت نبرد -
ز گستهم بیژن سخن یاد کرد / ز لهاک وز گرد فرشیدورد -
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
خاکساری و فروتنی، خوی و منش ِ پهلوانان و شاهان ِ شاهنامه فردوسی ست – ( بخش ۱۰)
***
در شاهنامه، خاکساری و فروتنی، افتادگی و متانت، خوی و منش و رسمی نا نوشته، راستین و روا و روان ست بین پهلوانان و شاهان، که در قامت خاکبوسی، آستان بوسی، کتف و یال و دست و بازو بوسی و ... رخ می نمایاند.
***
هجیر نامه ی کیخسرو را به گودرز میرساند.
هجیر رویاروی گودرز:
هجیر آمد از پیش خسرو دمان / گرازان و خندان و دل شادمان -
پس آن نامهٔ شهریار جهان / بگودرز داد و درود مهان -
نوازیدن شاه بشنید ازوی / بمالید بر نامه بر چشم و روی -
چو بگشاد مهرش بخواننده داد / سخنها برو کرد خواننده یاد -
سپهدار بر شاه کرد آفرین / بفرمان ببوسید روی زمین -
ببود آن شب و رای زد با پسر / بشبگیر بنشست و بگشاد در -
پس آن نامهٔ شاه، فرخ هجیر / بیاورد و بنهاد پیش دبیر -
*
پیران ویسه رویاروی افراسیاب:
بشد تا بنزدیک افراسیاب / نه دم زد بره بر نه آرام و خواب -
بنزدیک شاه اندر آمد چو باد / ببوسید تخت و پیامش بداد -
چو بشنید گفتار پیران بدرد / دلش گشت پرخون و رخساره زرد -
بهادر امیرعضدی