و.ک(127)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
کاربرد چهار گانه ی خرد در چهار جایگاه متفاوت
***
خسرو پرویز، در نشستی، با گردوی، شاپور، اندیان و رادمان، از موبدان مشاوره در باب گشایش در کار نبرد با بهرام چوبینه را خواستار می شود:
چوگردوی و شاپور و چون اندیان/سپهدار ارمینیه رادمان-
نشستند با شاه ایران براز/بزرگان فرزانه رزمساز-
چنین گفت خسرو بدان مهتران/که ای سرفرازان و جنگ آوران-
هرآن مغز کو را خرد روشنست/زدانش یکی بر تنش جوشنست-
کس آنرا نبرد مگر تیغ مرگ/شود موم ازان زخم پولاد ترگ-
کنون من بسال ازشما کهترم/برای جوانی جهان نسپرم-
بگویید تا چاره ی کارچیست/بران خستگیها پرآزار کیست-
موبدی از کاربرد چهار گانه ی خرد در چهار جایگاه متفاوت سخن می گوید. خرد شاهان، خرد پارسایان، خرد فرمانبرداران شاه و خرد دهقانان:
بدو گفت موبد انوشه بدی/همه مغز را فر وتوشه بدی-
چوپیدا شد این راز گردنده دهر/خرد را ببخشید بر چاربهر-
چونیمی ازو بهرهٔ پادشاست/که فر و خرد پادشا را سزاست-
دگر بهرهٔ ی مردم پارسا/سدیگر پرستنده پادشا-
چو نزدیک باشد بشاه جهان/خرد خویشتن زو ندارد نهان-
کنون از خِرَد پارهای ماند خُرد/که دانا ورا بهر دهقان شمرد-
خرد نیست با مردم ناسپاس/نه آنرا که او نیست یزدان شناس-
اگر بشنود شهریار این سخن/که گفتست بیدار مرد کهن-
بدو گفت شاه این سخن گر به زر/نویسم، جز این نیست آیین و فر-
سخن گفتن موبدان گوهرست/مرا در دل اندیشه دیگرست-
که چون این دو لشکر برابر شود/سر نیزهها بر دو پیکر* شود-
..................................................................................
*دو پیکر، مراد ستاره دو پیکر ست. سر ِ نیزه ها، سر بر آسمان سایند.
خرداد = دو پیکر (جوزا) از برج های بروج فلکی:
همان تیر و کیوان برابر شدست / عطارد به برج "دو پیکر" شدست –
به بالا ز سرو سهی برترست/چو خورشید تابان به دو پیکرست-
یکی تاج زرینش بر سر نهیم/همان تخت او بر دو پیکر نهیم-
همه یک ز دیگر دلاورترند/چو خورشید تابان به دو پیکرند-