و.ک(002,8)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
واژه ی موبد در شاهنامه ی فردوسی - بخش 08 - موبد: دژخیم / موبد: شکارچی / موبد: مربی
***
برداشت مفاهیم متفاوت از موبد در شاهنامه فردوسی، فراتر از پندار عامه از موبد، به مفهوم ساده و مصطلح "مبلّغ، مرجع یا شارح ِ دینی".
حکیم طوس در شاهنامه، جایگاه های متعدد، متفاوت و گاه متضادی برای مفهوم موبد بر می گزیند.
***
موبد، دژخیم، جلاد:
بشد موبد و پیش او دخت شاه/همی رفت لرزان و دل پرگناه-
به موبد چنین گفت کای پرخرد/مرا و ترا روز هم بگذرد-
اگر کشت خواهی مرا ناگزیر/یکی کودکی دارم از اردشیر-
چو این گردد از پاک مادر جدا/بکن هرچ فرمان دهد پادشا-
موبد، شکارچی:
دگر هفته با موبدان و ردان/به نخچیر شد شهریار جهان-
موبد، مربی و آموزگار تربیتی:
ازان پس هم آموزگارش تو باش/دلارام و دستور و رایش تو باش-
دوموبد گزین کرد پاکیزه رای/هنرمند و گیتی سپرده به پای-
*
بدیشان سپرد آن دو فرزند را/دو مهتر نژاد خردمند را-
بهادر امیرعضدی