و.ک(002,9)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
واژه ی موبد در شاهنامه ی فردوسی - بخش 09 - موبد: شارح ِ دین
***
برداشت مفاهیم متفاوت از موبد در شاهنامه فردوسی، فراتر از پندار عامه از موبد، به مفهوم ساده و مصطلح "مبلّغ، مرجع یا شارح ِ دینی".
حکیم طوس در شاهنامه، جایگاه های متعدد، متفاوت و گاه متضادی برای مفهوم موبد بر می گزیند.
***
موبد: دین دار، واعظ
***
موبد، در لباده ی واعظ و شارح دین:
بدو گفت موبد به یزدان پناه/چو رفتی دلت را بشوی از گناه-
چنان کرد کو گفت بهرامشاه/دلش پاک شد توبه کرد از گناه-
*
به آتشکده هم فرستاد چیز/بران موبدان خلعت افگند نیز-
*
بخواند آن زمان پیر جاماسپ را/کجا راهبر بود گشتاسپ را-
گزینان ایران و اسپهبدان/گوان جهان دیده و موبدان-
*
دل نامداران ز تشویر شاه/همی بود پیچان ز بهر گناه-
به پوزش به نزدیک موبد شدند/همه دلهراسان ز هر بد شدند-
*
بیامد همه گرد مرو او بجست/یکی موبدی دید بازند و است-
همی کودکان را بیاموخت زند/به تندی و خشم و ببانگ بلند-
*
همان هیربد نیز یزدانپرست/که بودند با زند و استا به دست-
بکشتند هشتاد از موبدان/پرستنده و پاکدل بخردان-
*
به باژ اندر آمد به آتشکده/نهاده به درگاه جشن سده-
بفرمود تا نامهٔ زند و است/بواز برخواند موبد درست-
بهادر امیرعضدی