و.ک(096)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نیرومندی، رمز کامروایی در جهان ست:
گر ایدونک نیرو دهد کردگار/به کام دل ما شود روزگار-
***
گیو به بیژن که غرّه به نیرو و زور بازوی خویش ست، چنین هشدار میدهد که نیرومندی بدون خردمندی و مآل اندیشی، زهری ست مهلک به کام جوانی:
چو بیژن چنین گفت گیو از کران/نگه کرد و آن کارش آمد گران-
بفرزند گفت این جوانی چراست/بنیروی خویش این گمانی چراست-
جوان گرچه دانا بود با گهر/ابی آزمایش نگیرد هنر-
بد و نیک هر گونه باید کشید/ز هر تلخ و شوری بباید چشید-
براهی که هرگز نرفتی مپوی/بر شاه خیره مبر آبروی-
بهادر امیرعضدی