برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
سرداران و رادان شاهنامه، خدای خود را "خودی" میدانند - بخش هفتم
***
سرداران و رادان شاهنامه، خدای خود را "خودی" میدانند و درخواست ها و گلایه هاشان را نیز با خدایشان، "خودمانی" در میان میگذارند.
***
راز دل ِ گشتاسب با داور کردگار:
همی بود گشتاسپ دل مستمند/خروشان و جوشان ز چرخ بلند-
نیامد ز گیتیش جز زهر بهر/یکی روستا دید نزدیک شهر-
درخت و گل و آبهای روان/نشستنگه شاد مرد جوان-
درختی گشن سایه بر پیش آب/نهان گشته زو چشمهٔ آفتاب-
بران سایه بنشست مرد جوان/پر از درد پیچان و تیرهروان-
همی گفت کای داور کردگار/غم آمد مرا بهره زین روزگار-
نبینم همی اختر خویش بد/ندانم چرا بر سرم بد رسد-