و.ک(091,2)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
کنیز و غلام، در قالب غنیمت ِ جنگی در شاهنامه فردوسی - بخش 02***
اسفندیار پس از گرفتن گنبدان دژ و کشتن ارجاسب:
از افگندنیهای دیبا هزار/بفرمود تا برنهادند بار-
چو سیصد شتر جامهٔ چینیان/ز منسوج و زربفت وز پرنیان-
عماری بسیچید و دیبا جلیل/کنیزک ببردند چینی دو خیل-
به رخ چون بهار و به بالا چو سرو/میانها چو غرو و به رفتن تذرو-
ابا خواهران یل اسفندیار/برفتند بت روی صد نامدار-
ز پوشیده رویان ارجاسپ پنج/ببردند بامویه و درد و رنج-
دو خواهر دو دختر یکی مادرش/پر از درد و با سوک و خسته برش-
کنیز و غلام، اهدایی گودرز به بیژن به ازاء سر بریده ی هومان:
بگنجور فرمود پس پهلوان/که تاج آر با جامهٔ خسروان-
گهربافته پیکر و بوم زر/درفشان چو خورشید تاج و کمر-
ده اسب آوریدند زرین لگام/پریروی زرین کمر ده غلام-
بدو داد و گفت از گه سام شیر/کسی ناورید اژدهایی بزیر-
رستم پس از گریختن پولادوند اسیران را در قالب غلام نزد کیخسرو می فرستد:
بجست اندران دشت چیزی که بود/ز زرین وز گوهر نابسود-
سراسر فرستاد نزدیک شاه/غلامان و اسپان و تیغ و کلاه-
وزان بهرهٔ خویشتن برگرفت/همه افسر و مشک و عنبر گرفت-
ببخشید دیگر همه بر سپاه/ز چیزی که بود اندران رزمگاه-
بهادر امیرعضدی