بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (89) - پند رستم به اسفندیار
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش و گاه از زبان ِ دل ِ شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***
پند رستم به اسفندیار:
هرانکس که دارد روانش خرد/سر مایهٔ کارها بنگرد-
چو مردی و پیروزی و خواسته/ورا باشد و گنج آراسته-
بزرگی و گردی و نام بلند/به نزد گرانمایگان ارجمند-
به گیتی بران سان که اکنون تویی/نباید که داری سر بدخویی-
بباشیم بر داد و یزدانپرست/نگیریم دست بدی را به دست-
سخن هرچ بر گفتنش روی نیست/درختی بود کش بر و بوی نیست-
وگر جان تو بسپرد راه آز/شود کار بیسود بر تو دراز-
چو مهتر سراید سخن سخته به/ز گفتار بد کام پردخته به-
ز گفتارت آنگه بدی بنده شاد/که گفتی که چون تو ز مادر نزاد-
به مردی و گردی و رای و خرد/همی بر نیاکان خود بگذرد-
و
مگوی آنچ هرگز نگفتست کس/به مردی مکن باد را در قفس-
به مردی ز دل دور کن خشم و کین/جهان را به چشم جوانی مبین-
بزرگان به آتش نیابند راه/ز دریا گذر نیست بیآشناه-بهادر امیرعضدی