بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
شخصیت های شاهنامه، همدیگر را چگونه می بینند؟ - بخش 19 - طوس نوذر ، از زبان تخوار
***
طوس، از دید تخوار:
ولیکن سپهبد خردمند نیست/سر و مغز او از در پند نیست-
هنر دارد و خواسته هم نژاد/نیارد همی بر دل از شاه یاد-
بشورید با گیو و گودرز و شاه/ز بهر فریبرز و تخت و کلاه-
همی گوید از تخمهٔ نوذرم/جهان را بشاهی خود اندر خورم-
که خودکامه مردیست بی تار و پود/کسی دیگر آید نیارد درود-
و دیگر که با ما دلش نیست راست/که شاهی همی با فریبرز خواست-
و دیدگاه طوس به گودرزیان:
نبینم ز خودکامه گودرزیان/مگر آنک دارد سپه را زیان-
.........................................................................
پ ن:
* تخوار، پهلوان تورانی، یار و مشاور فرود سیاوش -
همراه فرود سیاووش در سپید کوه -
تخوار، به درخواست جریره، راهنمای فرود می شود و از فراز کوه، سران سپاه طوس نوذر و درفششان را به فرود می شناساند.
جریره به فرود:
بدو گفت ز ایدر برو با تخوار / مدار این سخن بر دل خویش خوار -
کز ایران که و مه شناسد همه / بگوید نشان شبان و رمه -
بهادر امیرعضدی