و.ک(079)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
کنام پلنگان و شیران، در شاهنامه فردوسی
***
شاپور ساسانی به برانوش:
به ایران زمین آنچ بد شارستان/کنون گشت یکسر همه خارستان-
عوض خواهم آن را که ویران شدست/کنام پلنگان و شیران شدست-
هر آنکس که او کار خسرو شنود/به گیتی نبایدش گستاخ بود-
همه بوم ایران تو ویران شمر/کنام پلنگان و شیران شمر-
شاپور ساسانی به قیصر روم:
از ایران هرانجا که ویران شدست/کنام پلنگان و شیران شدست-
سراسر برآری به دینار خویش/بیابی مکافات کردار خویش-
سپاهیان کیکاووس به رستم:
دو بهره سوی زاولستان شدند/به خواهش بر پور دستان شدند-
که ما را ز بدها تو باشی پناه/چو گم شد سر تاج کاووس شاه-
دریغست ایران که ویران شود/کنام پلنگان و شیران شود-
گَو ِ جمهور به طلخند:
نباید که از ما بدین کارزار/نکوهش بود در جهان یادگار-
که این کشور هند ویران شود/کنام پلنگان و شیران شود-
بپرهیز ازین جنگ و آویختن/به بیداد بر خیره خون ریختن-
کسرا انوشیروان به بزرگان الانانی :
بر ایشان ببخشود بیدار شاه/ببخشید یک سر گذشته گناه-
بفرمود تا هرچ ویران شدست/کنام پلنگان و شیران شدست-
یکی شارستانی برآرند زود/بدو اندرون جای کشت و درود-
کاموس کشانی،
بایران همی شد که ویران کند/کنام پلنگان و شیران کند-
به زابلستان و به کابلستان/نه ایوان بود نیز و نه گلستان-
نیندازد از دست گوپال را/مگر گم کند رستم زال را-
بهادر امیرعضدی