برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
گنگ دژ، بهشت گنگ، یا سیاووشگرد، شارسان بنا شده ی سیاوش در قچقار باشی:
جهانجوی چون گنگ دژ را بدید/شد از آب دیده رخش ناپدید-
همی گفت کای داور داد و پاک/یکی بنده ام دل پر از ترس و باک-
که این بارهٔ شارستان پدر/بدیدم برآورده از ماه سر-
سیاوش که از فر یزدان پاک/چنین باره ای برکشید از مغاک-
ستمگر بد آن کو ببد آخت دست/دل هر کس از کشتن او بخست-
بران باره بگریست یکسر سپاه/ز خون سیاوش که بد بیگناه-
چو کیخسرو آمد بگنگ اندرون/سری پر ز تیمار دل پر ز خون-
بدید آن دل افروز باغ بهشت/شمرهای او چون چراغ بهشت-
بهر گوشه ای چشمه و گلستان/زمین سنبل و شاخ بلبلستان-
رفتن کیخسرو به گنگ دژ یا سیاوش گرد:
همی رفت سوی سیاوش گرد/بماه سفندار مذ روز ارد-
چو آمد بدان شارستان پدر/دو رخساره پر آب و خسته جگر-
بجایی که گر سیوز بدنشان/گروی بنفرین مردم کشان-
سر شاه ایران بریدند خوار/بیامد بدان جایگه شهریار-
همی ریخت برسر ازان تیره خاک/همی کرد روی و بر خویش چاک-
.............................................
پ ن:
گنگ دژ، به تعبیری گنجه
شاهرخ مسکوب در سوگ سیاوش، ص، 148:
بنا بر بندهش، گنگ دژ در چندین فرسنگی دریای اساطیری فراخکرت است و بنا بر مینو خرد، در جانب مشرق نزدیک ستاره ی ستویس(یشتها جلد 1، ص 219 و 220).
شاهرخ مسکوب در سوگ سیاوش، ص، 149:
گنگ دژ، جای پادشاهی پشوتن گشتاسپان است.