برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

خشم سران و خروش پشوتن برآیند آزمندی گشتاسب.

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
خشم سران و خروش پشوتن برآیند آزمندی گشتاسب.
***
خشم و نفرت سران ایران به گشتاسب:

 بزرگان ایران گرفتند خشم/ز آزرم گشتاسپ شستند چشم-
به آواز گفتند کای شوربخت/چو اسفندیاری تو از بهر تخت-
به زابل فرستی به کشتن دهی/تو بر گاه تاج مهی برنهی-
سرت را ز تاج کیان شرم باد/به رفتن پی اخترت نرم باد-
برفتند یکسر ز ایوان او/پر از خاک شد کاخ و دیوان او-

خروشِ سرزنش آلودِ پشوتن به گشتاسب در به کشتن دادن اسفندیار برای حفظ تاج و تخت:
 به ابر اندر آمد خروش سپاه/پشوتن بیامد به ایوان شاه-
خروشید و دیدش نبردش نماز/بیامد به نزدیک تختش فراز-
به آواز گفت ای سر سرکشان/ز برگشتن بختت آمد نشان-
ازین با تن خویش بد کرده ای/دم از شهر ایران برآورده ای-
ز تو دور شد فره و بخردی/بیابی تو بادافره ایزدی-
شکسته شد این نامور پشت تو/کزین پس بود باد در مشت تو-
 پسر را به خون دادی از بهر تخت/که مه تخت بیناد چشمت مه بخت-
جهانی پر از دشمن و پر بدان/نماند بع تو تاج تا جاودان-
بدین گیتیت در نکوهش بود/به روز شمارت پژوهش بود-
بگفت این و رخ سوی جاماسپ کرد/که ای شوم بدکیش و بدزاد مرد-
ز گیتی ندانی سخن جز دروغ/به کژی گرفتی ز هرکس فروغ-
میان کیان دشمنی افگنی/همی این بدان آن بدین برزنی-
 ندانی همی جز بد آموختن/گسستن ز نیکی بدی توختن-
یکی کشت کردی تو اندر جهان/که کس ندرود آشکار و نهان-
بزرگی به گفتار تو کشته شد/که روز بزرگان همه گشته شد-
تو آموختی شاه را راه کژ/ایا پیر بی راه و کوتاه و کژ-
تو گفتی که هوش یل اسفندیار/بود بر کف رستم نامدار-
بگفت این و گویا زبان برگشاد/همه پند و اندرز او کرد یاد-
 هم اندرز بهمن به رستم بگفت/برآورد رازی که بود از نهفت-
چو بشنید اندرز او شهریار/پشیمان شد از کار اسفندیار-
پشوتن بگفت آنچ بودش نهان/به آواز با شهریار جهان-

بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد