و.ک(051)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
دارای داراب، از معدود پادشاهان متکبر، خودخواه و خشن و تند خوی شاهنامه:
یکی مرد بُد تیز و برنا و تند/شده با زبان و دلش، تیغ کُند-
چو بنشست برگاه، گفت: ای سران/سرافراز گُردان و کُنداوران-
سری را نخواهم که افتد به چاه/نه از چاه خوانم سوی تخت و گاه-
کسی کو ز فرمان من بگذرد/سرش را همی تن به سر نشمرد-
وگر هیچ تاب اندر آرد به دل/به شمشیر باشم ورا دلگسِل-
جز از ما هرانکس که دارند گنج/نخواهیم کس شاددل ما به رنج-
نخواهم که باشد مرا رهنمای/منم رهنمای و منم دلگشای-
ز گیتی خور و بخش و پیمان مراست/بزرگی و شاهی و فرمان مراست-
بهادر امیرعضدی