بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
آیین نگارش، تکنیک و فنّ نامه نگاری در شاهنامه فردوسی - 22
***
قاعده مرسوم در نامه نگاری های اداری(دیوانی) امروزین، که از شیوه و فرم نامه نگاری در شاهنامه اقتباس شده ست.
عنوان:
از:
به:
موضوع:
***
چند نمونه از نامه نگاری در شاهنامه فردوسی
***
نامه ی ارجاسبِ جهن به گشتاسبِ لهراسب
***
(عنوان:) - نوشتم یکی نامهای شهریار/چنانچون بد اندر خور روزگار-
(از:) - ز ارجاسپ سالار گردان چین/سوار جهاندیده گرد زمین-
(به:) - سوی گرد گشتاسپ شاه زمین/سزاوار گاه کیان به آفرین-
گزین و مهین پور لهراسپ شاه/خداوند جیش و نگهدار گاه-
(موضوع:) - شنیدم که راهی گرفتی تباه/مرا روز روشن بکردی سیاه-
بیامد یکی پیر مهتر فریب/ترا دل پر از بیم کرد و نهیب ...
_______
نامه ی فریدون به سلم و تور
***
(از:) - یکی نامه بنوشت شاه زمین
(به:) - به خاور خدای و به سالار چین
سر نامه کرد آفرین خدای/کجا هست و باشد همیشه به جای-
(موضوع:) - سه فرزند را خواهم آرام و ناز/از آن پس که دیدیم رنج دراز-
برادر کزو بود دلتان به درد/وگر چند هرگز نزد باد سرد-
دوان آمد از بهر آزارتان/که بود آرزومند دیدارتان-
گرامیش دارید و نوشه خورید/چو پرورده شد تن روان پرورید-
_______
نامه ی دارای داراب، به اسکندر
***
(عنوان:) - یکی نامه بنوشت با داغ و درد/دو دیده پر از خون و رخ لاژورد-
(از:) - ز دارای داراب بن اردشیر۳
(به:) - سوی قیصر اسکندر شهرگیر-
نخست آفرین کرد بر کردگار/که زو دید نیک و بد روزگار-
(موضوع:) - کنون گر بسازی و پیمان کنی/دل از جنگ ایران پشیمان کنی-
همه گنج گشتاسپ و اسفندیار/همان یاره و تاج گوهرنگار-
فرستم به گنج تو از گنج خویش/همان نیز ورزیدهٔ رنج خویش-
کسی را که داری ز پیوند من/ز پوشیده رویان و فرزند من-
بر من فرستی نباشد شگفت/جهانجوی را کین نباید گرفت-
_______
نامه ی اسکندر پس از مرگ دارای داراب، به ایرانیان
***
نوشتند نامه به هر کشوری/به هر نامداری و هر مهتری-
(از:) - ز اسکندر فیلقوس بزرگ/جهانگیر و با کینه جویان سترگ-
(به:) - موبدان و کاردانان ایرانی
سوی موبدان نامه ای همچنین/پرافروزش و پوزش و آفرین-
سر نامه از پادشاه کیان/سوی کاردانان ایرانیان-
(موضوع:) - بداد و دهش دل توانگر کنید/بر آزادگی بر سر افسر کنید-که فرجام هم روزمان بگذرد/زمانه پی ما همی بشمرد-_______
نامه ی اسکندر به ملکه و شهریار اندلس (قیدافه، همسر قیطون).
***
سکندر چو بشنید از یادگیر/بفرمود تا پیش او شد دبیر-
نوشتند پس نامهیی بر حریر/
(از:) - ز شیراوژن اسکندر شهرگیر-
(به:) - به نزدیک قیدافهٔ هوشمند/شده نام او در بزرگی بلند-
نخست آفرین خداوند مهر/فروزندهٔ ماه و گردان سپهر-
چو این نامه آرند نزدیک تو/درخشان شود رای تاریک تو-
(موضوع:) - فرستی به فرمان ما باژ و ساو/بدانی که با ما ترا نیست تاو-
_______
نامه ی رستم هرمزد(رستم فرخزاد) به سعد وقاص
***
یکی نامهیی بر حریر سپید/نویسنده بنوشت تابان چوشید-
(از:) - به عنوان بر از پور هرمزد شاه/جهان پهلوان رستم نیک خواه-
(به:) - سوی سعد وقاص جوینده جنگ/جهان کرده بر خویشتن تار و تنگ-
سرنامه گفت از جهاندار پاک/بباید که باشیم با بیم و باک-
(موضوع:) - به من بازگوی آنک شاه تو کیست/چه مردی و آیین و راه تو چیست-
به نزد که جویی همی دستگاه/برهنه سپهبد برهنه سپاه-
______
نامه ی اسکندر به فور هندی.
***
چو آورد لشکر به نزدیک فور/یکی نامه فرمود پر جنگ و شور-
(از:) - ز شاهنشه اسکندر فیلقوس/فروزندهٔ آتش و نعم و بوس-
(به:) - سوی فور هندی سپهدار هند/بلند اختر و لشکر آرای سند-
چو این نامه آرند نزدیک تو/بیآزار کن رای تاریک تو-
(موضوع:) - ز تخت بلندی به اسپ اندر آی/مزن رای با موبد و رهنمای-
ز ما ایمنی خواه و چاره مساز/که بر چاره گر کار گردد دراز-
______
نامه ی اسکندر به کید هندی.
***
یکی نامه بنوشت نزدیک کید/چو شیری که ارغنده گردد به صید-
(از:) - ز اسکندر راد پیروزگر/خداوند شمشیر و تاج و کمر-
سر نامه بود آفرین از نخست/
(به:) - بدانکس که دل را به دانش بشست-
هم آنگه که بر تو بخواند دبیر/منه پیش و این را سگالش مگیر-
(موضوع:) - اگر شب رسد روشنی را مپای/هم اندر زمان سوی فرمان گرای-
بهادر امیرعضدی