برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
رگه ی عوام شناسی اردشیر ساسان(اردشیر بابکان) در پندهایش به پسرش شاپور اردشیر و بر حذر داشتن از عوام زدگی:
چو سال اندر آمد به هفتاد و هشت/جهاندار بیدار بیمار گشت-
بفرمود تا رفت شاپور پیش/ورا پندها داد ز اندازه بیش-
بدان ای پسر کاین سرای فریب/ندارد ترا شادمان بی نهیب-
نگهدار تن باش و آن خرد/چو خواهی که روزت به بد نگذرد-
مجوی از دل عامیان راستی/که از جست وجو آیدت کاستی-
وزیشان ترا گر بد آید خبر/تو مشنو ز بدگوی و انده مخور-
نه خسروپرست و نه یزدان پرست/اگر پای گیری سر آید به دست-
چنین باشد اندازهٔ عام شهر/ترا جاودان از خرد باد بهر-
بترس از بد مردم بدنهان/که بر بدنهان تنگ گردد جهان-
سخن هیچ مگشای با رازدار/که او را بود نیز انباز و یار-
بهادر امیرعضدی