برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
ازدواج اسکندر با فغستان دختر کید هندی به رسم و آیین عیسی مسیح
کید هندی پس از امان یافتن از هجوم بلاخیز اسکندر، دخترش فغستان را همراه با صد نفر از سران، فیلسوفان و پزشکان هند با هدیه و نثاری درخور، نزد اسکندر گسیل میدارد:
سپهدار هندوستان شاد شد/که از رنج اسکندر آزاد شد-
بروبر بخواندند پس نامه را/چو پیغام آن شاه خودکامه را-
گزین کرد پیران صد از هندوان/خردمند و گویا و روشن روان-
در گنج بی رنج بگشاد شاه/گزین کرد ازان یاره و تاج و گاه-
همان گوهر و جامهٔ نابرید/ز چیزی که شایسته تر برگزید-
ببردند سیصد شتروار بار/همان جامه و گوهر شاهوار-
صد اشتر همه بار دینار بود/صد اشتر ز گنج درم بار بود-
یکی مهد پرمایه از عود تر/برو بافته زر و چندی گهر-
به ده پیل بر تخت زرین نهاد/به پیلی گرانمایه تر زین نهاد-
فغستان، دلواپس و نگران از رویارویی پیش رو با اسکندر:
فغستان ببارید خونین سرشک/همی رفت با فیلسوف و پزشک-
قدح هم چنان نامداری به دست/همه سرکشان از می جام مست-
فغستان، به شبستان اسکندر بار می یابد:
فغستان چو آمد به مشکوی شاه/یکی تاج بر سر ز مشک سیاه-
بسان گل زرد بر ارغوان/ز دیدار او شاد شد ناتوان-
چو سرو سهی بر سرش گرد ماه/نشایست کردن به مه بر نگاه-
دو ابرو کمان و دو نرگس دژم/سر زلف را تاب داده به خم-
دو چشمش چو دو نرگس اندر بهشت/تو گفتی که از ناز دارد سرشت-
اسکندر، با دیدن رخسار فغستان، دل از دست و دین وا می نهد:
سکندر نگه کرد بالای اوی/همان موی و روی و سر و پای اوی-
بفرمود تا هرک بخرد بدند/بران لشکر روم موبد بدند-
برو ریخت دینار چندان ز گنج/که شد ماه را راه رفتن به رنج-
اسکندر فغستان را به رسم و آیین مسیحا به همسری بر می گزیند:
نشستند و او را به آیین، بخواست/به رسم مسیحا و پیوند، راست -
....................................................
پ ن:
نقد و ریشخند حکیم طوس به بیگانگی عیسی مسیح با پیوند با زنان:
بخندد برین بر، خردمند مرد/تو گر بخردی، گرد این فن مگرد -
که هست او ز فرزند و زن بی نیاز/به نزدیک او آشکار ست راز -
بهادر امیرعضدی