برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (18)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (18)

***
تاریخنگاری، بخشی از "هنر" فردوسی و نشر ِ تاریخ ِ ایران زمین، بخشی از "هدف" فردوسی در تدوین شاهنامه
***
حکیم خردمند طوس از شاهنامه اش(گنجینه ی راز  و رمز و نام و نشان پیشینیانمان) می گوید.
***
پس از دورخیز ساوه شاه به سرحدات ایران:
وزان روی قیصر بیامد ز روم/به لشکر بزیر اندر آورد بوم-
سپه بود رومی عدد صد هزار/سواران جنگ آور و نامدار-


موبد دربار از آموختن و پند گرفتن از تاریخ به هرمزد میگوید و هرمزد را از شتابزدگی دور میدارد:

بدو گفت موبد که با ساوه شاه/سزد گر نشوریم با این سپاه-
مگر مردمی جویی و راستی/بدور افگنی کژی و کاستی-
رهانی سر کهتران را ز بد/چنان کز ره پادشاهان سزد-


موبد، تجربه ی تلخ رفتن گشتاسب به زابل و خالی گذاشتن دربار را به رخ هرمز میکشد:
چنین گفت موبد که بودش وزیر/که ای شاه دانا و دانش پذیر-
شنیدستی آن داستان بزرگ/که ارجاسب آن نامدار سترگ-
بگشتاسب و لهراسب از بهر دین/چه بد کرد با آن سواران چین*-
چه آمد ز تیمار برشهر بلخ/که شد زندگانی بران بوم تلخ-
چنین تا گشاده شد اسفندیار/همی بود هر گونه ای کارزار-
ز مهتر بسال ار چه من کهترم/ازو من باندیشه بر بگذرم-
.............................................................................

پ ن:
* ارجاسب از رفتن گشتاسب با ده موبد به زابل نزد خاندان زال بهره می‌جوید و به بلخ ِ بامی یورش می برد، لهراسب را میکشد، و خواهران اسفندیار(به آفرید و همای) را به اسارت می برد:
شهنشاه لهراسپ را پیش بلخ/بکشتند و شد بلخ را روز تلخ-
همان دختران را ببردند اسیر/چنین کار دشوار آسان مگیر-
اگر نیستی جز شکست همای/خردمند را دل نرفتی ز جای-
وز انجا به نوش آذر** اندر شدند/رد و هیربد را بهم برزدند-
ز خونشان فروزنده آذر** بمرد/چنین کار را خوار نتوان شمرد-
دگر دختر شاه به آفرید/که باد هوا هرگز او را ندید-
به خواری ورا زار برداشتند/برو یاره و تاج نگذاشتند-


** نوش آذر یا فروزنده آذر، آتشکده ی دوم از هفت آتشکده ی فارس


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد