برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

داد و آبادگری، بیداد و ویرانگری، سنگ ِ محک ِ سنجش عیار شاهان در شاهنامه. بخش - ۳ - طهمورث

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

داد و آبادگری، بیداد و ویرانگری، سنگ ِ محک ِ سنجش عیار شاهان در شاهنامه. بخش - ۳ - طهمورث

***

دادگری و آبادگری، دو همزاد و دو معیار برای ارزشگزاری وجه مثبت و بیدادگری و ویرانگری، دو همزاد و دو معیار برای نمایش وجه منفی شاهان در شاهنامه.
***
عیار ِ طهمورث*
***

دادگری:
جهان از بدیها بشویم به رای/ پس آنگه کنم درگهی گرد پای-
 ز هر جای کوته کنم دست دیو/ که من بود خواهم جهان را خدیو-
هر آن چیز کاندر جهان سودمند/ کنم آشکارا گشایم ز بند-

آبادگری:
پس از پشت میش و بره پشم و موی/ برید و به رشتن نهادند روی-
 به کوشش ازو کرد پوشش به رای/ به گستردنی بد هم او رهنمای-
........................................................................
پ ن:
پسر هوشنگ پیشدادی:
 پسر بد مراو را یکی هوشمند/ گرانمایه تهمورس دیوبند-
بیامد به تخت پدر بر نشست/ به شاهی کمر برمیان بر ببست-

پدر جمشید:
 گرانمایه جمشید فرزند او/کمر بست یکدل پر از پند او-

بهادر امیرعضدی

داد و آبادگری، بیداد و ویرانگری، سنگ ِ محک ِ سنجش عیار شاهان در شاهنامه. بخش - ۲ - هوشنگ

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
دادگری و آبادگری، دو همزاد و دو معیار برای ارزشگزاری وجه مثبت و بیدادگری و ویرانگری، دو همزاد و دو معیار برای نمایش وجه منفی شاهان در شاهنامه.
***
عیار ِ هوشنگ*
***
 دادگری:
جهاندار هوشنگ با رای و داد/ به جای نیا تاج بر سر نهاد-
 به فرمان یزدان پیروزگر/  به داد و دهش تنگ بستم کمر-

آبادگری:
وزان پس جهان یکسر آباد کرد/ همه روی گیتی پر از داد کرد-
کز آباد کردن جهان شاد کرد/جهانی به نیکی ازو یاد کرد-

بگشت از برش چرخ سالی چهل/پر از هوش مغز و پر از رای دل -
........................................................................
پ ن:
* هوشنگ، دومین پاد شاه پیشدادی.
کاشف آتش، آهن، ابزار، آبیاری، زراعت، دامپروری، رام کردن وحوش و نوشتن که(از دیوانِ اسیر آموخت).


آرتور کریستن سن: کیانیان، ترجمه ذبیح اله صفا، ۶۷: در یشت ها، پَرَدات، لقب هوشنگ است -
کسی که منزل های خوب فراهم کند. (هوش و هنگ) مصداق ندارد -


 در اوستا، هوشنگ پیش داد(پیش = نخستین /  داد = قانون) نخستین کسی که قانون ایجاد کرد  - با تلفظ (هه او شینگ هه)   
 پسر سیامک:
خجسته سیامک یکی پور داشت/  که نزد نیا جاه دستور داشت-
گرانمایه را نام هوشنگ بود/ تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود-


 پدر طهمورث دیوبند:

 پسر بد مراو را یکی هوشمند/ گرانمایه تهمورس دیوبند-

بهادر امیرعضدی

داد و آبادگری، بیداد و ویرانگری، سنگ ِ محک ِ سنجش عیار شاهان در شاهنامه. بخش - ۱ - کیومرث

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

داد و آبادگری، بیداد و ویرانگری، سنگ ِ محک ِ سنجش عیار شاهان در شاهنامه. بخش - ۱ -  کیومرث

***

دادگری و آبادگری، دو همزاد و دو معیار برای ارزشگزاری وجه مثبت و بیدادگری و ویرانگری، دو همزاد و دو معیار برای نمایش وجه منفی شاهان در شاهنامه.
***
عیار ِ کیومرث*
***

 کیومرس شد بر جهان کدخدای/نخستین به کوه اندرون ساخت جای-
سر بخت و تختش برآمد به کوه/پلنگینه پوشید خود با گروه-

آبادگری:
ازو اندر آمد همی پرورش/که پوشیدنی نو بد و نو خورش-
به گیتی درون سال سی شاه بود/به خوبی چو خورشید بر گاه بود-
........................................................................
پ ن:
* کیومرث،
 اولین  پادشاه ( پیشدادیان ) و به تعبیر زرتشتیان، اولین انسان.
 ( کیو مارتا ). در زمان او انسان ها در غار زندگی می کردند. و پوشش آنان پوست حیوانات بود.
کیومرث، با دیو ها جنگید و پسرش سیامک در همین جنگ ها کشته شد:

 پسر بد مر او را یکی خوبروی/هنرمند و همچون پدر نامجوی-
سیامک بدش نام و فرخنده بود/کیومرث را دل بدو زنده بود-
به جانش بر از مهر گریان بدی/ز بیم جداییش بریان بدی-
استاد محجوب : گیو مرت (زنده ی  فانی) در اوستا، گیو مرتن (گی یو مَرِه تَن )
شاهرخ مسکوب: نام کیومرث «گیه = زنده، مرتن = میرا» خود به معنی زندۀ میراست. 

بهادر امیرعضدی